ایلیای مامان و بابا

یک ماهگی ایلیا

من تصمیم گرفتم از روزی که جوجه ام دنیا اومده براش هر ماه تولد بگیرم   یعنی بیستم هر ماه تولد پسرمه تولد یک ماهگی ...دو ماهگی....سه ماهگی تا تولد دوازده ماهگی که میشه یک سال میخوام ۱۲ ماه  خدا رو شکر کنم برای داشتنش و بزرگ شدنش و که با تغییرات زیاده جشن بگیرم و توی این وبلاگ میخوام عکسهای قشنگشو بگذارم تا همه ببینن  یک ماهگی ایلیا     ...
20 مرداد 1390

ايليا

پسر قشنگم كوچولوي مامان وقتي به دنيا اومدي ۲ كيلو ۳۰۰ گرم بودي فكر نميكردم اينقدر كوچولو باشي قدت بلند بود ۴۶ سانت و دور سرت ۳۳ سانت اما خدا رو شكر كه سالم و شيطون بودي توي اتاق عمل وقتي به دنيا اومدي چشمهات باز بود اما خدا رو شكر ميكنم بعد گذشت ۱۵ روز تغريباً ۴۰۰ گرم به وزنت اضافه شده ۴ سانت به قدت و يك سانت به دور سرت هر كاري كرديم نشد كه شير خودمو بهت بدم و تو هم مثل مامانت شير خشكي شدي اما ماماني لپو شديها الهي من فداي اون لپهات بشم هرچند لباسهات برات خيلي بزرگ هستند حتي لباسهاي سايز صفرت براي همين بابايي كلي گشت تا برات دو دست بلوز و شلوار خيلي كوچولو خريد راستي يك عادت جالب داري وقتي ميخوابي دستهات رو رو به بالا نگ...
7 اسفند 1389

تولد تو

پسرم ساعت يك و سي و هفت دقيقه بامداد توسط خانم دكتر اسماعيل بيگي در بيمارستان امام خميني كرج به دنيا اومد از خانم دكتر خيلي ممنونم هرچند زايمان سختي داشتم و خيلي درد كشيدم و اذيت شدم ولي ارزش داشتن گلي مثل تو رو داشت وقتي به دنيا اومدي ديدم همه تو اتاق عمل ميخندن و ميگن با اينكه خيلي كوچولويي اما خيلي شيطون و باهوشه وقتي به دنيا اومدي چشمهات باز بود و داشتي همه جا رو نگاه ميكردي مادر جون ميگه وقتي آوردن بابات تو رو ببينه اولين چيزي كه گفت اين بود كه تو شبيه مامانت ( يعني مني) و بعدش از خوشحالي كلي گريه كرده بود راست ميگن قيافه ات كپ نوزادي خودمه اما مثل بابايي قدت بلنده و دست و پاهات كشيده ...
27 بهمن 1389

خوش اومدی پسرم

بالاخره جوجو كوچولو مثل مامان و بابا طاقت نياورد و 15 روز زودتر اومد كه البته خوش اومد قدمش رو تخم چشم مامان و بابا روز سه شنبه 19 بهمن ماه در حالي كه ما اصلاً آمادگي نداشتيم و هنوز هم ساك مسافر كوچولو نبسته بوديم بعد از خوردن يك شام رومانتيك با بابايي ، بابايي كه خسته بود رفت بخوابه و مامان نشست پاي سريال هاي تلويزيون ساعت 11 به مادر جون زنگ زدم تا بهش شب بخير بگم بعد هم آماده شدم كه بخوابم كه شيطونك من كيسه آب رو پاره كرد نميتونم بگم چقدر ترسيدم شايد اينطوري بهتر باشه كه بگم در طول اين 34 سال زندگي تا اين حد نترسيده بودم اما نگران نبودم چون دكترت مشخص بود و ميدونستم كه خيلي زود خودشو ميرسونه بابايي رو بيدار كردم اون هم دست كمي از ...
27 بهمن 1389

سه ماهه اول

  سه ماه اول با دلهره تمام شد آخه مامان بايد حسابي استراحت ميكرد و در اين مدت مادرجون ( مامان ماماني ) حسابي از هر دو ما مواظبت كرد در پايان سه ماهه اول مامان و بابا اولين هديه خودشونو برات گرفتن يك ونيكاد طلا كه وقتي دنيا اومدي بندازن گردنت اين اولين هديه مامان و بابا براي خوشگل خودشون بود كه هنوز هم نميدونستن دختره يا پسر راستي اسم دختر هم انتخاب كرديم ... باران همسايه مادرجون ( خانم شيرازي ) هم برات از مشهد يك ست لباس نوزادي سوغاتي آورد ماماني خوشگلم بابايي دونه دونه لباسها رو ميديد و روي تخت غش ميكرد   ...
14 بهمن 1389

بدون عنوان

ميدوني تو اولين سونوگرافي كه 5 هفته سن داشتي و اندازه يك لوبيا بودي و دومين سونوگرافي   207 گرم وزن داشتي   و در 16 هفتگي فهميديم كه خدا بهمون يك پسر كاكل به سر داده كه قراره عشق مامان و بابا باشه ...
14 بهمن 1389

شكل ماهت

  6/9/89 براي اولين بار ديدمت واي چه حسي داشتم نميدوني خيلي ناز بودي ماماني لپت ، چشمهات كه بسته بود، و دماغ گرد قلمبت واقعاً ضعف كردم تمام طول راه تا خونه رو انگار از خوشحالي پر ميزدم البته بابايي خيلي ناراحت شد كه تو رو نديد اما تقصير من نبود خودم هم فكر نميكردم اون روز سونوگرافي تو رو انقدر واضح بهم نشون بدن ...
14 بهمن 1389

هدیه خدا

۵ تير ماه ۱۳۸۹ يك روز خاص و فراموش نشدني در زندگي من و بابايي بود شب قبل بابايي از داروخانه بي بي چك خريد اما نميدونم چرا شب تستش نكرديم فردا صبح قبل از بيدار شدن بابايي ديگه طاقت نياوردم  حال عجيبي داشتم  تست رو انجام دادم و حتي ۲ دقيقه هم طول نكشيد كه پر رنگ شدن دو خط صورتي بهم اين نويد رو داد كه خدا بهمون يك هديه كوچولو داده و من دارم مادر ميشم و بابايي هم كه خواب بود و از هيچي خبر نداشت وقتي بيدار شد و بهش اين خبر دادم خيلي خوشحال شد و بهم گفت كه انگار يك چيزي توي قلبش ميخنده اون روز تولد حضرت علي (ع) بود و ما نيت كرديم خودش پشت و پناهت باشه و خدا تو رو صحيح و سالم بهمون بده اسمتو ايليا بگذاريم ايليا به معناي راستگوي ...
13 بهمن 1389
1