ایلیای مامان و بابا

شكل ماهت

  6/9/89 براي اولين بار ديدمت واي چه حسي داشتم نميدوني خيلي ناز بودي ماماني لپت ، چشمهات كه بسته بود، و دماغ گرد قلمبت واقعاً ضعف كردم تمام طول راه تا خونه رو انگار از خوشحالي پر ميزدم البته بابايي خيلي ناراحت شد كه تو رو نديد اما تقصير من نبود خودم هم فكر نميكردم اون روز سونوگرافي تو رو انقدر واضح بهم نشون بدن ...
14 بهمن 1389

هدیه خدا

۵ تير ماه ۱۳۸۹ يك روز خاص و فراموش نشدني در زندگي من و بابايي بود شب قبل بابايي از داروخانه بي بي چك خريد اما نميدونم چرا شب تستش نكرديم فردا صبح قبل از بيدار شدن بابايي ديگه طاقت نياوردم  حال عجيبي داشتم  تست رو انجام دادم و حتي ۲ دقيقه هم طول نكشيد كه پر رنگ شدن دو خط صورتي بهم اين نويد رو داد كه خدا بهمون يك هديه كوچولو داده و من دارم مادر ميشم و بابايي هم كه خواب بود و از هيچي خبر نداشت وقتي بيدار شد و بهش اين خبر دادم خيلي خوشحال شد و بهم گفت كه انگار يك چيزي توي قلبش ميخنده اون روز تولد حضرت علي (ع) بود و ما نيت كرديم خودش پشت و پناهت باشه و خدا تو رو صحيح و سالم بهمون بده اسمتو ايليا بگذاريم ايليا به معناي راستگوي ...
13 بهمن 1389